دو شنبه 25 شهريور 1398
ن : جغله سابق

خوابم میاد ...

خیلی زیاد خوابم میاد...

آرام آرام بخواب ......

این دنیا جای آدم های بازنده نیست.....




دو شنبه 25 شهريور 1398
ن : جغله سابق

هعییییییی




یک شنبه 24 شهريور 1398
ن : جغله سابق

عجیب نیست که همه علائم یه افسردگی خوب و ارگانیک را دارم.

امروز 7 صبح با حضرت مادر زدم بیرون تاحوالی ساعت 9 صبح هوا دیگه سرد شده دروغ نگم یخ زدم جوری که مثل همیشه به نور خورشید پناه بردم به نورش ایمان دارم وبه شدت معتقدم که نور خورشید برای هر آدمی لازمه وجزوه نیاز موتورشه....

یکم دیوانه شدم ودرد روحی امانم را بریده یه قبر فقط یه قبر که آروم توش بخوابم....

 




شنبه 23 شهريور 1398
ن : جغله سابق

توصیف میکنم قراره دوباره بلندشم

سمانه راست میگفت برای شروع هیچ وقت دیر نیست سمانه در موج اتفاقات زندگیم به صخره ی مقاومت خورد زمانیکه نای راه رفتن نداشتم دستم را کشید مرا فاتح قله کوه کرد گویا در وجودم ودروجودش چیزی بود که مارا بهم گره زد دوست شدیم اما مدتیست ازش خبر ندارم خودم هم حوصله ی خودم را ندارم واورا مزاحم نه اما دوست ندارم ناقل حال بد به او باشم سمانه دختر ساده ای است و میشه گفت کمی دهن بین پخته نیست وسرد وگرم روزگار را چشیده اما فراموش نکرده..

گاهی فکر میکند تنها او سختی کشیده مرا امیدوار میکرد اما من دد دادن امید به او اصلا موفق نبودم ...

دلم برایش تنگ شده خیلی زیاد ...

گاهی نگرانم میشود واین نگرانی ها عصبیم میکند باخود میگویم مگر من چمه که او همش از سلامتیم پرس وجو میکند من خودم را شبیه طرز فکر او کردم خودم را ضعیف وناراحت دیدم وخیلی خودم را شبیه آدم ذهن سمانه کردم اما دیگر نه...

هرگز هرگز وهرگز ....

من ضعیف نیستم ودیگر نمیخواهم بازیگری کنم من میجنگم اری دوباره میجنگم وبا فکر وعملی یکسان شروع میکنم..




شنبه 23 شهريور 1398
ن : جغله سابق

وقتی برای میترا از ۳ آبان ۸۸ گفتم گفت چقدر وحشتناک چه اشتباهات فاحش پزشکی پی درپی فکر نمیکردم داستان دیابتی شدنم برای دیابتی های دیگه انقدر ترسناک باشه /:




شنبه 23 شهريور 1398
ن : جغله سابق

در اوج بی انگیزگی وبی برنامگی شب های طولانی به روزهای کوتاه تبدیل میشه این تبادلات ادامه داره...

از آدم جنگ جو تبدیل شدم به یه موش که تزس از روبه رو شدن با هرچیزیو داره من نترس بودم اما گاهی باخودم لج کردم لجاجتی که از سر بچگی نبوود از سر خستگی بود...




شنبه 23 شهريور 1398
ن : جغله سابق

فیلم  قسم رو دیدم با حضرت مادر دیروز دلو زدیم به دریا رفتیپ سی نما چقدر خوب بود فیلم جالبی بود در اوج غم شاد بود واصلا شبیه آنونسش موج منفی نداشت ژانرش اجتماعی بود روز سینما مبارک ...




جمعه 22 شهريور 1398
ن : جغله سابق

امروز اولین روز رفتن پیشه mr.gبود .

بدنبود حداقل خالی شدم ....




پنج شنبه 21 شهريور 1398
ن : جغله سابق

برای توصیف حالی که داشتم باید ساعت ها تایپ کنم عصبی وخسته وناراحت..

شنیدن هق هق گریه ام برایم عجیب بود وانگیزه زندگی را فقط برای یک ساعت دیگر داشتم وشب هامرا میترساند چون قرار بود که بازهم صبح شود روزی تازه غرق در درد بودم ودرد روحی تمام زندگیم را ویلچرنشین کرده بود فقسه سینه ام میسوخت ومی ساخت نفسم تنگ میشد ودستانم سرد وسرم گیج میشد وچشمانم تار ...

دلم آغوش گرم مرگ راطلب میکرد وآینده را  تاریک وعمرم را تمام شده میدیدم ودلم فقط پایان می خواست دیگر حتی حامی هم نمیخواستم ودیگر توان ایستادن هم نداشتم چه رسد به جنگیدن...

کسی حتی با آن همه غلظت خون نفهمید که دردم چیست واز کجاست گویا سهم من درد کشیدنی بود که بر خودم پیدا وبر دگران پنهان بود

ساختن وسوختن با بیماری مزمنی که درمانی ندارد و همه  آن را عادی میپندارند سخت بود ووقتی زبان به گلایه از فرط خستگی باز میکنی به تو میگویند مگر عادت نکرده ای وتو لبخند میزنی که نه من به درد عادت نکرده ام اما تحملم بیشتر شده..

درد تزریق روی تورم تزریق قبل ولیپوتروفی که ران وبازو وشکمم را فرا گرفته ودرد سوزن های که بی وقفه به نوک انگشتانم فرو میرود عصبی ترم میکند..

واما درس مشقی که جانم نمیکشد استرسش را ...

کنکور واژه ترسناک که تلاشم را زیر سوال میبرد.

وبالا وپایین بودن عدد قندم که از ۴۵ تا ۴۴۵ بدنم را میکشند چه در پرواز وچه در فرود درد میکشم.

ازامام شهیدم تنها میخواهم به من توانی بدهد وپشتیبان ویژه ام در رسیدن به هدفم باشد وتنهای نزارد من در زیارت اولم در کربلا تنها دعایم برای خودم همین بود حتی شفا نمیخواهم چون شاد کردن‌ دل دیگران وخدمت به خلق شیعه از درد نکشیدن من شیرین تر است..

شیرین تر ازاین درد به عمرم نکشیدم....

 




پنج شنبه 21 شهريور 1398
ن : جغله سابق

سلام 

حال خودم خوب است وتاسوعا وعاشورا گذشت گاهی دلم بد دل تنگ میشود

خستگی روحی وجسمیم کمتر شده و پاییز فراخوان زده برای نفسی جدید واز روی هدفی بزرگ ..

کاش میشد قوی شوم به اندازه بچگیم قوی ترین فرد زندگی خودت بودن هنر کمی نیست .

دستانم بازیچه خشمم شد وبازهم شروع کردم به تبدیل درد روحی به درد جسمی کبودی وزخم های روی دستانم ورد خونم روی کاغذ دیواری اتاق نقش دردم شد که به یادگار ماند.

ترس از شروع دارم اما گویا انرژی ماورایی به من میگوید که میشود وگویا امامم حاجتم را روا میکند ومن چه گناهکار باقی میمانم وشرمنده...




پنج شنبه 13 تير 1398
ن : جغله سابق

روز دخترا مبارک 




چهار شنبه 12 تير 1398
ن : جغله سابق




چهار شنبه 12 تير 1398
ن : جغله سابق

ایول یعنی اول 

سلام  شروع کردما......

اما ان شاالله روز به روز بیشتر بشه ساعتاش تا ۱۰ ساعت

فردا ۴ ساعت صبح و۴ ساعت بعدازظهر کار دارم باید ۸ ساعت رو موضوع کار کنم  مخصوصا استارت جناب fff

خدایا توان بده وتحمل...




دو شنبه 27 خرداد 1398
ن : جغله سابق

سلام  

بازهم یک خرداد دیگر از زندگیم گذشت اما چه خردادی ...

چقدر خستگی که تو تنم موند چقدر بی حوصله تر شدم وعصبانی تر از خودم واز افکارم

یکی از مهره های مهم  زندگیمو تو ذهنم سوزوند آخ که چه راحت شدم

قلبم تیر میکشه تیرش میسوزنه تماما وجودمو عذاب میده 

دیگه حوصله حرص خوردن ندارم چون دارم پس می افتم میترسم تهش بی خودی ور این همه استرس بی مورد بمیرم

 




دو شنبه 6 خرداد 1398
ن : جغله سابق

برای کاهش مشکلات کودکان نوجوانان مبتلا به دیابت اول از همه باید خودشونو باور کنن که برای ادامه زندگی نیازمند انجام وظایفی هستند که اغلب هم سن و سال هاشون مجبور به انجامش نیستن .باید قبول کنیم که هرکسی برای زنده موندن وزندگی کردن میجنگه وزندگی برای هیچ کس راحت نیست اما مدل جنگیدن هرکس متفاوته بعضی در اثر یک اختلال متابولیسمی دچار دیابت نوع 1 میشن وبآید انسولین رو تزریق کنن که این برای خیلی ها هم دردناک هست هم غیر قابل قبول اما چاره ای جز این نیست اما اینم بگم که چند روز قبل از تشخیص دیابتی شدن بچه ها آنقدر اذیت میشن که خواه ناخواه انسولین زدن مثل هدیه ویه زندگی دوباره است براشون اما وظیفه ی ما ها بالا بردن سطح آگاهیمون هست کار سختی نیست بدونی که دیابت نوع یک در بچه ها شیوع پیدا میکنه واونارو وادار به تزریق انسولین چندبار در روز میکنه اما هوششون واستعدادشون ولیاقت شون هیچ تغییری نمیکنم اما تحملشان در برابر درد خیلی بیشتر از افراد عادیه  صبور هستن وزود جوش نمیارن همشون مدیرن ؛ مدیر سلامتی حواسشان به خورد وخوراکشون هست وقدرنفسی که میکشنو میدونن من هم به عنوان یک دیابتی نوع یک مسئولم در برابر نا آگاهی مردم جامعه ام.

شیرین تر از این درد به عمرم نکشیدم.......




یک شنبه 5 خرداد 1398
ن : جغله سابق

سلام حالم گرفته بود اما بیخیال شدم چون میدونم که میگن ازت حرکت از خدات برکت حالا خوش با انرژی میرم سراغ سهمی وتوابع ومیش آمد های شرطی و توابع سینوسی وکسینوسی ودنیایی ازتعیین علامت ها ...




یک شنبه 29 ارديبهشت 1398
ن : جغله سابق

امشب دهنتو بایک طناب محکم میبندم از 12 تاباید 3تابپرهفریادΩ




یک شنبه 29 ارديبهشت 1398
ن : جغله سابق

من شارژم

باید از برق بکشنم آنقدر شادم که نگو.

حالا دونستم




شنبه 28 ارديبهشت 1398
ن : جغله سابق

امروز  صبح وقتی سر کلاس درسی نشستم که به خاطر عشق  به آون درس وارد این داستان شدم شروع کردم به خوندن قرآن آخه نذر دارم در توانم نیست روزه بگیرم اما در  حد  توان  هرسال این زمان ها قرآن رو ختم میکنم سرم که بالا آوردم با کمال تعجب دیدم که دبیر مون هم قرآن جیبی کوچکی رو در آورده داره قرآن میخونم تا به حال به این اندازه احساس خوبی نداشتن که اینکار من آنقدر موج مثبت به همراه داشت که یکی از آدم های مهم زندگیم بامن همراه شد .

خیلی دوست دارم نمیدونم چرا ولی شنیدم وقتی کسی رو آنقدر دوست داشته باشی اونم تورو به همون اندازه دوست داره.

من حتما به جای میرسم وان زمان حتما میگم که پای درس تو به اینجا رسیدم بازم ممنون




چهار شنبه 25 ارديبهشت 1398
ن : جغله سابق

تاکی کاردی و برادی کاردی جز اریتمی قلب! 

اولین عامل مرگ میر ایرانیا بیماری قلبی وعروقیه




یک شنبه 22 ارديبهشت 1398
ن : جغله سابق

سلام بعد از تقریبا 9 ماه برگشتم این مدت داغون شدم به لطف هدر رفتن شیشه شیشه از خونم به بهانه ی خوردن سرم به سنگ باختم واماچیزهایی که حداقل تو ذهنم ساخته بودم نابود شد قاتل پشتکار م خودم بود به بهانه ی ترحم تمام ساعت هام درگیر این بودم که آگه بفهمن  چی میشه اما حالا همه میدونن  راحت هستم چون نه دلسوزی هست نه ترحمی همش یه اشتباه بود الان با تیشرت و شلوارک  در حال قدم زدن زیر نور ماه هستم هوا بهاری که طعم ضربه ای که از خودم خوردم رو هیچ زمان فراموش نمیکنم راسته آگه بگن تو همونی  میشی که خودت میخوای من برای شروع آماده ام من سست اراده سست عنصر نیستم تو این مدت تاکی کاری دچارم شد تپش قلبم نمیزاشت راحت بخوابم خواستم از مشکلات  فرار کنم اما خرابتر شد حداقل با این همه آواری که ساختم یاد گرفتم که وایسیم وبسازم چون در رفتن هیچ فایده ای نداشت حالا اینجام تا با امید بالا قدم بزارم در مسیری که بتوانم کودکان دیابتی مادران آنان را از شر غم فکر وخیالات خلاص کنم     وجمله ی طلایی من (قربونت برم خدا )




شنبه 28 مهر 1397
ن : جغله سابق

سلام

خدایا به من قدرت بده تا بتوانم  رازی را پنهان یا فاش کنم 

 




یک شنبه 15 مهر 1397
ن : جغله سابق

سلام

وقت کمه اما یه عهد تازه با خودم بستم تا اخر آذر عملی میشه منتهی اگه جانزنم امیدوارم که این اتفاق هرچه سریع تر بیفته...




پنج شنبه 5 مهر 1397
ن : جغله سابق

گاهی عجیب غیر قابل فهم میشم.گذر زمان بعضی رو پخته ترمیکنه ومن رو دیوانه تر..

دقیق اطلاعی ازمدت زمان باقی مونده ندارم شب وروز به امید دیدن روزی که هرشب تاصبح به خوابم میاد تلاش میکنم ؛دیدن لبخند تک تکشون..

خنجر دوست بارها زخمیم کرده زخم های که سربسته نمیشه

دوست بی رحم ترین واژه ی دنیاست برای من.

خدایا بابت معجزه ات وبخششت ممنونم..




جمعه 23 شهريور 1397
ن : جغله سابق

هیئت های پر از گناه ندیده بودیم که گذر زمان نشونمون داد.




یک شنبه 18 شهريور 1397
ن : جغله سابق

توانستن سخت نیست اینکه واقعا بخوان سخته




شنبه 17 شهريور 1397
ن : جغله سابق

واقعا روز خوبی بود جمعه ای که گذشت رفتیم وناهار جوج زدیم البته بایکم تاخیر ساعت۵عصر بعدشم که چای ذغالی خوردیم بانبات البته من که بانبات تابحال نخوردم ونخواهم خورد یکم سیب زمینی ذغالی هم درست کردیم وبرای غروب خیلی چسبید..

از باغ سیب چیدیم خوردیم ومن ازدرخت بالا رفتم وکلی عکس گرفتیم عکسای ناب..

پاهامونو توی اب روان باغ گذاشتیم چقدر حال داد.

مزرعه پر مترسک های بود که باخلاقیت کشاورزا ساخته شده بودن.

این روز اززندگیم واقعا خوشگذشت خاطره ای شد بر دفتر بی تکرار زندگی

زندگی فرصتی دوباره است برای  نه تنها من بلکه همه قدرشو بدونید..




جمعه 16 شهريور 1397
ن : جغله سابق

میدونی هرچه میگذره مطمئن تر میشم از انتخابم ویه جورایی عاشقتر..

کلی کار نکرده دارم که هنوز وقت انجامش نرسیده منتها دوهفته دیگه موعدش میرسه وبه مدت یکسال تمام طوفانی به پا میشه که شنش تو چشم همه ی حسودا میره کسایی که از ناامیدی وتونمیتونی حرف میزنن خودشخودشونو آماده کنن .

میدونی خونده این مقاله ها باعث شده که ذهنم بازتر بشه واطلاعاتم بالا بره وداستانای غلط در وهمسایه رو به راحتی باور نکنم .برای هرچیز منطق ودلیل میخوام وقانع شدن میخوام .دوست دارم تک تک دانش رو بدونم وبرای بهتر کردن دنیا کمک کنم.اونایی که از بدی مملکت حرفی میزنید ومیگید ینی پوشک نمیتونیم تولید کنیم.استاد تو خودت برای مملکتت چه غلطی کردی جز اینکه نمک باشی به زخم مردم اگه پیشرفت نداشته باشیم تو مقصری وهمه ی اونایی که مثل تو بی هوده هستن .

اگه دانشمند هسته ای هم باشی نباید به اوضاع نق بزنی بسازش این دسته گل شماست شمایی که تو مدرسه به اسم آینده کشور میشناختنون تلاشی نمیکنید وبودنتون تو دنیا اساسا مشکلی رو حل نمیکنه شما خودتون برای این اوضاع مشکلید.




جمعه 16 شهريور 1397
ن : جغله سابق

خدایی ما ادم ها موجودات عحیبی هستیم قبول کنید که هرکاری رو که بخوایم میتونیم انجام بدیم تنها اشکالمون اینه که نمیخوایم کاری رو انجام بدیم.امروز قراره در دل طبیعت جوج بزنیم مثه هفته های گذشته به هرحال هفته دیگه سه شنبه شروع ماه محرم هست ماهی که پراز نذر ونیاز برای بهتر شدن اوضاعست پیشاپیش التماس دعا




پنج شنبه 15 شهريور 1397
ن : جغله سابق

کمتر از دوهفته...ً..




سه شنبه 30 مرداد 1397
ن : جغله سابق

سلام خدای عزیزم منو ببخش به خاطر اینکه امروز زبان به ناسپاسی گشودم وتاب وتحمل قدری کم شد .

بااین واقعیت که من متفاوت از اکثر انسان ها هستم کنار نیامده بودم اما الان این موضوع را قبول دارم وتمام غمم هم از این است که باید مثل ادم های سالم زندگی کنم یکی از تفاوت های من این است که نمیتوانم فقط برای۲۴ساعت بدون دارو باشم چون زنده ماندنم بعد از آن بعید است .

منبیمار در این موضوع اثبات شده شکی وجود ندارد اما در جامعه ی من با بیمارانی مثلمثل منچطور برخورد میشود زندگی برای یک فرد بیمار مشکل هست اما زندگی با افراد سالم برای آنها مشکل بیشتری است. من گاهی از اینکه این تفاوت سخت ودر تمام ابعاد زندگیم سایه انداخته عصبی میشوم در تمام ساعتی که مجبور نقش بازی کنم آن هم نقش آدمی با ویژگی بارز سالم بودن اذیت میشوم به این دلیل که من اینکار را خوب بلد نیستم سراسر حضورم رنگ سکوت میگیرد چون از نظر یک ادم ساکت نباید از هیچ قسمت زندگی یک ادم بیمار صحبت کرد.

خسته میشوم نه از ترحم و نه از نگاه مردم بلکه از اینکه مجبورم سالم جلوه کنم اما اینطور نیست باید دارو مصرف کرد قند تست کرد ازمایش داد وگاهی به علت بیماری از مدرسه غیبت داشت واز درس جاماند با تمام تلاش به سطح بقیه وحتی بالاتر از آن ها رسید اما معلم ها فکر میکنند که کلاس درس آنها چنگی به دل نمیزند.

دلم میخواست فریاد بزنم وبگویم من باشما متفاوتم پس با من متفاوت رفتار کنید.

وقتی بیمار بودن را بپذیری باید تفاوت ها  ورفتار متمایز را هم قبول کنی .

من آینده ای دارم که به تلاش این روز ها بستگی دارد بدان که من به همه شما ثابت میکنم که باوجود سختی های صدبرابر بیشتر از شما صدبرابر بیشتر تلاش کردم وبه جایگاهی که خواستتم رسیدم ان شااللهً..




شنبه 27 مرداد 1397
ن : جغله سابق

سلام

برگشتم واینم بگم که فقط یک ماه دیگه تا شروع تحصیلات عالیه وقته واین هم ناراحت کننده است وهم شاد کننده وقت توضیح نیست.بیخیال یه خبر خوش برای خودم کله من به سنگ خورد واز تلگرام فاصله گرفتم بعد شش ماه تقریبی که داشتم واینکه بالاخره نامعادله هارو بغل کردم تا دستشون به بالایه یخچال برسه حالا.

تواین مدت کلی اتفاق افتاد اما حوصله ندارم بگم چی بود از امشب باباز برگشتم تا بگم بادیابت یابی دیابت نباید از چیزی که هستی خجالت بکشی دیالوگ به شدت تاثیر گذار سریال یاد آوری به خاطر نگفتن به یه چیزایی

دنیا برام تنگ شده میخوام به هدفم برسم شروع شده الان یه موج انرژیم انگیزه دارم وانرژی به لطف دوستایی نداشتم چنگی به دل نمیزنه ارزوم اینه که بتونم دل این ادما رو شاد شاد کنم ومیدونم که میشه ومیخوام درد خودمو برای دیگرادیگران درمون کنم.

دوست عزیز من همینم اگه منو میخوای با من وتمام غم ها وتمام شادیام کنار بیا 

من طعم مرگ وتلخی زندگی رو کشیدم هدفم فقط روپوش سفید و لبخند ادمایه که میگن خیر ببینی پس برای رسیدن به همچین سعادتی روز شب تلاش میکنم...یاعلی




چهار شنبه 27 تير 1397
ن : جغله سابق

فردا چهارشنبه حتما شنیدید. روزای چهارشنبه یکی از بهترین روزا برای شروع کارهست.قرار زودتر از خواب بلند بشم البته زود مثلاساعت۸صبح و به کارهای زیادی که نکردم برسم قطعا اگه فردا رو برنامه باشم میشه گفت موفقیت زیاد دور دست نیافتنی نیست واقعا کلی کار دارم که اگه انجامشون ندم دیگه باید با تمام آرزوهای دور درازم خداحافظی کنم بسه وایسادن توی یک نقطه زمانی که همه دارند با سرعت از کنار رد میشن جوری که تشخیص چهره شون برام سخته.

خستگی تو ذهنم نیست اما جسم حس ضعف داره البته الان خوبی اما این حس گاهی مثل یه بند پاهامو میبنده ونمیذاره مثل بقیه توی مسیر بدوم .اما یکی از کارهام اینه که این ضعف از خودم دور کنم.فردای عزیز منتظرم تا بیای وشروع کنم از نوع فقط دوماه دیگه مونده برای درست کردن اوضاع باتمام شدن وقتم من میشم یه بازنده که حتی از اسمشم متنفرم من اینبار شعار نمیدم فردا میخوام باقدرت وبااراده از جام بلندبشم وبه سمت تمام چیزهای برم که عاشقشونم.چهارشنبه من دارم میام....




دو شنبه 25 تير 1397
ن : جغله سابق

سلام این روزا داره خیلی خوش میگذره گویی دارم بزرگتر از گذشته میشم مستقل شدنم رو هرروز بیشتر حس میکنم تکیه دادن به بقیه داره فراموش میشه وایستادن اینبار با پاهای دیگه رو یاد میگیرم.خدایا ممنون که فرصت نفس کشیدن رو به من دادی درسته خیلی از ما لیاقت زندگی رو نداریم اما تمام تلاشمو میکنم که چندروزه ی دنیارو که قرار کنار مردم دیگه یاشم تلاش کنم تا اوضاع رو براشون بهتر کنم شاید نهتونم تمام غم وغصه رو از دلشون پر بدم اما لااقل کاری کنم تا لحظه ای به دنیا لبخند بزنن واز اینکه زیر این همه مشکل دارن تاب میارن رو فراموش کنند.هرروز یه فرصت جدید برای بهتر کردن اوضاعست.




پنج شنبه 21 تير 1397
ن : جغله سابق

دیشب سالروز تولدت بود دیشب ۲۲سال از شکفتنت گذشت وچه خوشگذشت بودن باتو که براستی یکی از بهترین های زندگی من توئی . ازاینکه هنوز میتوانم درکنار تو باشم وجشنتولدت را جشن بگیرم خوشحال بزرگتر شدی هر چه میگذرد با بزرگترشدنت من هم این بزرگی را حس میکنم ومسولیت ها. روی دوشم سنگین تر میشوند امیدوارم همیشه شاد خرم باشی مثل دیشب که رستوران همه برایت تولدت مبارک خواند همه برایت دست زدند .عزیزم این جهان به گام های محک نیاز دارد با قدرت ادامه بده.خواهرت....




شنبه 16 تير 1397
ن : جغله سابق

کاش میشد یه عده از آدما رو پرت کرد تو آشغالی سمت چپ میز کار تو اتاقم اون موقع دیگه نمیدیمشون البته الانم نمیبینمش اما صداش هست به لطف معرفت خودم اگه بشه این صداهم ازم دورشه دنیا جای بهتری برای هردمون زمانی که  کسی خیلی میخواد فک کنه تو میخوایش باعث میشه برای توئی که نمیخوای غرورش از بین بره سخت میشه به نظرم باید این آدما رو رها کرد نه اسیر بند که با من باش بزار نباشه کسی که فکر میکنه تو لنگشی از نبود توعه که تازه میفهمه هیچکسی جز تو براش احترام قاعل نیس گاهی زمان لازمه تا یکی به خودش بیاد وبفهمه تا اشتباه یه مسیر رو رفته وحالا برای بگشت تنهاست رفیق نیمه راه هیچ هم بد نیست زمانی که کسی لیاقت دوستی نداشت باسد تو همون راهی که فکر میکنه درسته ولش کرد و بگی حالا برگرد وبقیه راه تنها برو استاد..




شنبه 16 تير 1397
ن : جغله سابق

 

تو بهترین سه ماه سالیم خسته نیستم اتفاقا پر انرژی وشجاع دیگه ناراحت نیستم چون ماجرا به هرشکلی من بخوام پی نمیره یهنویسنده داره زندگینامه که من نیستم اما مشاوره اش پای خودمه خوبه که گاهی. با مشاوره هام گند میزنم تو لحضات. خوب اما الان خوبم خوووب شاید به این دلیل که چند روز از مشاوره خسته ام سپردمش به نویسنده خودش انقدر زندگینامه رو قشنگ قلم میزنه که فراز وفرودش همیشه زیباست ممنون نویسنده بقا ....




شنبه 9 تير 1397
ن : جغله سابق

درست نمیدونم فردا چه اتفاقی قراره لیفته اما یه هیجان خاصی دارم که نمیخوام سرکوبش کنم اما منتظرمنتظرم زمان مثل موج دریاست وقتی میرسه غیر قابل پیشبینیه معلوم نیست با خودش چی میاره .

امروز ازدفتر زندگی گذشت وروبه اتمامه متاسفانه انچنان مفید نبود مثل همیشه..

فردا روزه خوبیه دراین شکی نیست اما بستگی به خودم هم داره زاویه دیدی که باعث میشه ذهن انسان به سمت مثبت یامنفی موضوع کشیده بشه گزارشات ما در ذهنمون درمورد بقیه وازاون بدتر زمانی که همه چیرو به خودمون نسبت میدیم یا نه همه حقو میدیم به خودمون باعث میشه طرف مقابل یه هیولا بشه که اصلا تحمل پذیر نیست به هرحال نمیشه گفت همه اینطورنیستن همه افراد توی ذهنشون درحال مبارزه با بعضی افکار هستند اما ما درواقع هیچی از هم دیگه نمیدونیم تحمل کنیم زندگی تمام میشه روزی برای اون وروزی برایتو وروزی برای من...




جمعه 8 تير 1397
ن : جغله سابق

به زودی ..............................................».




جمعه 8 تير 1397
ن : جغله سابق

یه نامه هم اتفاقی برایه معلمم بدون که امسال بد رو لجم باتو وتنها راه آروم شدنم شنیدن این جمله از توست که تو نابغه ای وبدون تمام تلاشم میکنم که تو بگی من نابغه ام چون امسال با من یکی بد تا کردی بد ...

تو چی از موقعیت های زندگیم میدونستی ففط ازطرف یه معلم سخت گیر فکرنکنید آدم باشیم....




صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان زندگی دوباره و آدرس myhealth.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.